مراقبتهای تسکینی به معنی حمایت همه جانبه از بیماران و اعضای خانوادۀ آنها در هر مرحله از فرایند بیماری است. اعضای تیم مراقبتهای تسکینی شامل آنکولوژیست، پزشک عمومی، روانشناس، پرستار، مددکار و مراقب معنوی استاعضای تیم مراقبتهای تسکینی بخشی از یک گروه هستند، هر کدام مهارت و دانش خاصی دارند و همه با هم کار میکنند تا همۀ ابعاد نیاز بیماران را برطرف کنند. روانشناسان به شکل خاص بر آثار روانی سرطان تمرکز میکنند؛ در حالی که درمان تخصصی اصلی بر عهدۀ آنکولوژیست است. روانشناس متخصص در حوزۀ سرطان را سایکوآنکولوژیست (psycho oncologist) مینامند. کلمه “سایکوآنکولوژی” متشکل از پیشوند”سایکو” به معنی روان یا روح،”آنکو” به معنی تومور و پسوند “لوژی” به معنی شناختن است؛ بنابراین میتوان سایکوآنکولوژی را معادل روانشناسی سرطان دانست که با شناخت و مداخله در ابعاد روانی سرطان از زمان تشخیص تا انتهای حیات بیمار در کنار اوست. این یک رویکرد تخصصی در مراقبت از بیمار مبتلا به سرطان است که طیف وسیعی از نیازهای انسانی را مورد توجه قرار میدهد تا کیفیت زندگی بیمار و خانوادۀ او را بهبود بخشد.
تیم روانشناختی در مراقبتهای تسکینی مکسا شامل روانپزشک، روانشناس بالینی، روانشناس سلامت و مشاور خانواده است؛ که در دو سطح حمایتی و رواندرمانی در قالب ویزیت در منزل (Home visit)، بخش مراقبتهای تسکینی، جلسههای گروهدرمانی فردی و خانوادگی(Family care)، ارائه میشود.
روانشناسانِ حیطۀ مراقبتهای تسکینی، به این واقعیت توجه دارند که زندگی هر فرد مبتلا به سرطان منحصر به فرد است؛ به همین علت روانشناس برای هر موقعیتی رویکردی فردگرا ایجاد میکند. مطالعات نشان داده است که در مراحل انتهایی بیماریهای مزمن، به دلیل افت روحیه و از دستدادن حس ارزشمندی، بیمار دچار ناامیدی و درماندگی خواهد شد و این موارد به شکل علائم جسمانی مثل دردهای کنترلنشده، بروز میکند؛ هدف روانشناس در مراقبتهای تسکینی حفظ شان و کرامت انسانی بیمار، مدیریت هیجانات منفی درطول فرآیند بیماری، کاهش فشار ناشی از مراقبت و افزایش مهارت سازگاری بیماران است.
به عنوان مثال: آقایی54 ساله مبتلا به سرطان معده.
هنگامی که بیمار برای دریافت خدمات مراقبت در منزل، به تیم مراقبتهای تسکینی معرفی شد، از دردهای کنترلنشده، درمانهای متعدد و احساس بیقراری با فریاد شکایت و افکار خودکشی خود را بیان میکرد، همچنین بیمار از سوی خانواده، نزدیکان و اطرافیان، طرد شده بود و بیان میکرد از زمان آغاز شیمیدرمانی، خانوادهاش فکر میکنند سرطان مسری است و به ملاقاتش نمیآیند. فرزند بیمار برای مراقبت از پدر، شغل خود را از دستداده و همین علت احساس سرباربودن و احساس گناه در بیمار شده بود.
کاملاً مشخص است با توجه به مشکلهایی که گفته شد، این بیمار نیازمند یک درمان سیستمی و همهجانبه است؛ در ابتدا برای کنترل درد و افکار خودکشی به صورت اورژانسی به روانپزشک ارجاع داده شد. به صورت مستمر جلسات رواندرمانی در منزل بیمار برگزار شد؛ هدف کاهش رنج ناشی از تنها گذاشتهشدن توسط خانواده و اطرافیان، بازبینی معناها و ارزشهای زندگیاش، آموزش مهارتهای مدیریت هیجان و افکار ناکارامد، از طریق برقراری ارتباط موثر و گوش فعالداشتن نسبت به رنجهای ناگفتۀ بیماری است.
اما همانطور که میدانیم بخشی از مسائل بیمار مربوط به مراقبان و خانوادۀ اوست؛ در گام دوم، هدف اصلی، یعنی خانوادۀ او به مکسا دعوت شدند تا برای افزایش آگاهی نسبت به شرایط بیمار، نوع بیماری و ارتقای مهارتهای مراقبتی، تحت مشاوره قرار بگیرند. همچنین خانوادۀ بیمار به واحد مددکاری اجتماعی معرفی شدند تا با کمک خیرین در وضعیت اقتصادی و معیشتی تسهیل ایجاد شود.
در پایان باید گفت بیمارانی که حمایت روانشناختی دریافت میکنند، برای مقابله با ترس، افسردگی، اضطراب و مشکلات ناشی از روابط بینفردی که بخشی طبیعی از مبارزه با سرطان است، آمادگی بیشتری دارند؛ به واقع روانشناس کار مقابله با بیماری و درمان آن را برای بیمار آسانتر میکند.
بر همین اساس به افراد مبتلا به سرطان یا بیماریهای مزمن، توصیه میشود خدمات همه جانبۀ درمانی را دریافت کنند و صرفاً به مداخلات پزشکی اکتفا نکنند؛ چرا که با توجه به اهمیت ابعاد جسمانی، روانی، اجتماعی و معنوی بیمار، دریافت خدمات تخصصی در هر زمینه، موجب میشود تا کیفیت زندگی افراد در طول بیماری حفظ شود و سرانجام به بهزیستی روانی منجر گردد.
نویسنده: امیرحسین توانائی
روانشناس مکسا